Saturday, October 10, 2009

Gorooh-e Mastan and "Moosa va Shaban




نه از آتش نه از حرمان

نه از فردا نه از مردن

نه از پیمانه می خوردن

خدا را می شناسم از شما بهتر

شما را از خدا بهتر

خدا از هرچه پنداری جدا باشد

خدا هرگز نمی خواهد خدا باشد

نمی خواهد خدا بازیچه ی دست شما باشد

که او هرگز نمی خواهد چنین آیینه ای وحشت نما باشد

هراس از وی ندارم من

هراسی زین اندیشه ها در پی ندارم من

در عالم بیم از آن دارم

مبادا رهگذاری را بیازارم

نه جنگی با کسی دارم

نه کس با من ...

بگو موسی بگو موسی پریشانتر تویی یا من؟

Thursday, September 24, 2009

Wednesday, September 23, 2009

Tuesday, September 22, 2009

Monday, September 21, 2009

NY is ready for a biggest protests






Two trucks displaying posters against Mahmoud Ahmadinejad drive near the UN building in New York on September 21, 2009. As the world leaders converge on New York for the annual United Nations General Assembly, US President Barack Obama geared up for whirlwind meetings with counterparts from China, Japan and Russia, but Iran's firebrand leader looked set to be left out in the cold.

Friday, September 18, 2009

94 posted youtube-Iran Tehran Sep. 18, 2009






I am telling you, you should be there yourself to see the pride and devotion of these partisan patriots. These are ordinary people on the street not political or trained, now they turn into a fire ball and strongly believe they must not stop until they shout down this dictator’s regime. It can not be explained in words. They have no fear, in the center of this situation there is horror and nightmarish images you cant possibly imagine. Nothing can stop these protesters, nothing! This is above the boiling point of their tolerance. They risk there life in doing this. No, no I can’t explain. What you see in the picture of your TV or computer is nothing you can experience. You have to be there to understand it.


YouTube - Iran Tehran 18 Sep 09 Ghods Protest Part 94

YouTube - Iran Tehran 18 Sep 09 Ghods Protest Part 93
http://www.youtube.com/watch?v=_9u1gdSQ_w8&feature=channel

YouTube - Iran Tehran 18 Sep 09 Ghods Protest Part 92

YouTube - Iran Tehran 18 Sep 09 Ghods Protest Part 91

***YouTube - Iran Tehran 18 Sep 09 Ghods Protest Part 90
http://www.youtube.com/watch?v=1kmB_8vYg_c&feature=channel

***YouTube - Iran Tehran 18 Sep 09 Ghods Protest Part 89
http://www.youtube.com/watch?v=SV-cDjTAZFw&feature=channel

YouTube - Iran Tehran 18 Sep 09 Ghods Protest Part 88
http://www.youtube.com/watch?v=6o7yzeFV6Ho&feature=channel

YouTube - Iran Tehran Protest 18 Sep 09 Ghods Protest Part 73
http://www.youtube.com/watch?v=CaeSoE9dkSc&NR=1

YouTube - Iran Isfahan Protest 18 Sep 09 Ghods Protest Part 72
http://www.youtube.com/watch?v=V2OG4tzkbVA&NR=1

***YouTube - Iran Tehran Sohrab's Mother in the crowd 18 sep 2009 Ghods Protest Part 70
http://www.youtube.com/watch?v=M7LKQgAPVC4&NR=1

YouTube - Iran Tehran Keshavarz Blvd 18 sep 2009 Ghods Protest Part 65
http://www.youtube.com/watch?v=8BRp3DZk9eM&NR=1


YouTube - Iran Shiraz 18 sep 2009 Ghods Protest Part 50
http://www.youtube.com/watch?v=A-49IA_NuCw&feature=related

YouTube - Karroubi Iran Tehran 18 sep 2009 Part 39 - ایران تهران روز قدس کروبی
http://www.youtube.com/watch?v=PAP5RdpKEsA

YouTube - Iran Tehran Keshavarz Blvd 18 sep 2009 Quds Protest Part 38
http://www.youtube.com/watch?v=75e_qWhXuCo&feature=related

YouTube - Vesal St. Iran Tehran 18 sep 2009 Part 36 - ایران تهران روز قدس

YouTube - Iran Tehran 18 sep 2009 Quds Protest Part 34

YouTube - Iran Tehran 18 sep 2009 Quds Protest Part 33

YouTube - Iran Tehran 18 sep 2009 Quds Protest Part 32

YouTube - Iran Shiraz 18 sep 2009 Quds Protest Part 31


YouTube - Iran Tehran 18 sep 2009 Quds Protest Part 25

YouTube - Iran Tehran 18 sep 2009 Quds Protest Part 24

YouTube - Iran Tehran Hafez St 18 sep 2009 Quds Protest Part 23

***YouTube - Iran Tehran Karimkhan St 18 Sep 09 Quds Protest Part 19

YouTube - Iran Tehran 18 Sep 09 Quds Protest Part 18

YouTube - Iran Isfahan 18 Sep 09 Quds Protest Part 17

YouTube - Iran Tehran Hafez Street 18 Sep 09 Quds Protest Part 16

YouTube - Iran Tehran Hafez Street 18 Sep 09 Quds Protest Part 15

YouTube - Iran Tehran 18 Sep 09 Quds Protest Part 13

YouTube - Iran Shiraz 18 Sep 09 Quds Protest Part 12

YouTube - Iran Tehran 18 Sep 09 Quds Protest Part 11

YouTube - Iran Tehran 18 Sep 09 Quds Protest Part 9

YouTube - Iran Tehran hafez street 18 Sep 09 Quds Protest Part 8

YouTube - 18 Sep 09 Iran Isfahan Quds Protest Part 6

YouTube - 18 Sep 09 Iran Isfahan Quds Protest Part 5

YouTube - 18 Sep 09 Iran Shiraz Quds Protest Part 4

YouTube - Iran Shiraz 18 Sep 09 Quds Protest Part 3

YouTube - Iran Shiraz 18 Sep 09 Quds Protest Part 2

YouTube - Iran Shiraz 18 Sep 09 Quds Protest Part 1

YouTube - Iranian Protest Against election result in Tehran June 22, 2009

Monday, September 14, 2009

احمدی نژاد، شارلاتانيسم ِ, روان پريشانه

احمدی نژاد، شارلاتانيسم ِ روان پريشانه (بخش نخست)، مسعود نقره کار


سلامت روانی رهبران کشورهای عضو سازمان ملل می بايد مورد توجه اين سازمان قرار گيرد. توجه و حساسيت به اين موضوع نقشی پيش گيرنده در بروز فجايع انسانی خواهد داشت. برای نمونه احمدی نژاد رئيس جمهور حکومت اسلامی از سلامت روانی برخوردار نيست. توهم، هذيان، خودشيفتگی و خيال آفرينی های عظمت طلبانه و نيز شارلاتانيسم اين فرد می توانند پيامدهای جبران ناپذيری برای مردم ايران و جهان به بار آورند

اين مقاله در ۴ بخش منتشر خواهد شد، تکه هايی از مقاله تکراری ست، به اين دليل که طرح سابقه ی "بيمار" برای رسيدن به تشخيص قطعی ِ بيماری ِ روانی ضروری ست.
م. ن

پيشگفتار
پس از سی سال حاکميت " خون و جنون ", سرانجام گروهی از پزشکان داخل کشور نگرانی خود را از وضعيت سلامت روانی رهبران و مسؤلان حکومت اسلامی ابراز کردند. ۱۲۰ تن از پزشکان برجسته ی کشور در اطلاعيه ای , که بخش هايی از آن را ملاحظه می کنيد, اعلام کردند :
" ..... با اظهار تاسف از حوادث غمباری که به موجب ضعف تدبير و خروج از انصاف و داد در تامين حقوق حقه بخش عظيمی از رای دهندگان رخ داد متاسفانه ...... رفتار مسئولان و برخی از افراد و گروههای غير رسمی سبب توهين به حرمت منتقدان و معترضان شد و در بسياری از موارد آسيب های جسمانی و روانی شهروندان را در پی داشت و سلامت مردم را به مخاطره افکند.
امضا کنندگان اين بيانيه به سبب دانش خود در حوزه پزشکی به شدت نگران لطماتی هستند که به سلامت جسمانی روانی اجتماعی و معنوی شهروندان و جامعه وارد می شود. يقينا فراگيری اين آسيب ها در دايره معترضين به نتيجه انتخابات دهم رياست جمهوری محدود نشده بلکه گريبان همه اعم از مسئولين و مردم ايران را خواهد گرفت بلاشک علاوه بر بازداشت شدگان معترض که در معرض برخوردهای شديد فيزيکی و روحی قرار می گيرند ساير مردم نيز به موجب حس محبت به هموطنان دچار دلمردگی ياس و آسيب روانی و اجتماعی و حتی اختلالات روان تنی می شوند. ......
در پايان لازم به تاکيد است که از اين پس در بررسی صلاحيت افرادی که عهده دار مسئوليتهای کليدی کشور
خواهند شد لازم است سلامت روانی آنها توسط يک کميته آگاه و مورد تائيد جامعه پزشکی مدنظر قرار گيرد."(۱)
معنای اطلاعيه پزشکان اين است که برخی از" مسؤلان کليدی کشور" از سلامت روانی بر خوردار نيستند.
اگر چه اطلاعيه پزشکان داخل کشور جسورانه و ارزشمند است اما بايد توجه داشت که پرونده ی ابتلا به نشانه های بيماری روانی بسياری از رهبران و مسؤلان طراز اول حکومت اسلامی سی سال است که گشوده شده است ,و سی سال است که مردم ميهنمان قربانيان ستمگری و جباريت گروهی بيمارروانی و عصبی هستند.
طرح مسئله و بحث پيرامون اختلال های روانی رهبران و مسؤلان حکومت اسلامی را در چنين سطح گسترده ای می بايد در کنار شرايط سياسی و اجتماعی , مديون آقای احمدی نژاد بود.گفتار و رفتار روان پريشانه و شارلاتانيسيم آقای احمدی نژاد در مقام رياست جمهور حکومت اسلامی توجه صاحب نظران داخلی و خارجی و مردم ايران و جهان را به وجود نشانه های اختلال های روانی ِ او و ساير رهبران و مسؤلان حکومت اسلامی بيش از پيش جلب کرده است.

واژه ای چند در باره روان پريشی و شارلاتانيسم
روانپريشی ( جنون ) : اختلال در کارکرد پديده های احساس ، ادراک, عاطفه، توجه، تمرکز، تفکر، قضاوت و شعور, و به طور کلی مجموعه ی روند ها و پديده های روانی ست که در گفتار و رفتار بيمار خود را نشان می دهد. اين احتلال ها سبب گسيختگی گاه کامل و گاه نسبی پديده ها و روند های روانی , و نيز رابطه ی فرد با پيرامون خود وواقعيت می شوند . در اين اختلال ها مجموعه ای از تصاوير و رخداد های غير واقعی جايگزين جهان روانی و ذهنی فرد می شوند. توهم و هذيان از نشانه های روان پريشی است.
اختلال های شخصيتی نيز به عنوان نوعی از بيماری های روانی , سبب اختلال درذهن و رفتار بيمار می شوند, برای نمونه افراد مبتلا به اختلال شخصيت پارانوئيد افرادی شکاک و بدبين هستند و در پس هر گفته و عملی توطئه ای پنهانی می بينند. افراد مبتلا به اختلال ها و نابسامانی های شخصيتی " خود شيفتگی" يا " نارسيسسم" خود را مهم و پر اهميت می پندارند و هر انتقادی را با عصبانيت و تحقير کردن منتقد پاسخ می دهند. اين بيماران هميشه می خواهند مرکز توجه باشند و تلاش شان اين است به هر طريق ممکن جلب توجه کنند." نارسيس" در افسانه های يونان جوان زيبايی ست که با ديدن تصوير خود درآ ب ستايشگر,عاشق وشيفته ی خود می شود, تلاش اواما برای د ست يابی به معشوق اش , يعنی بازتاب چهره ی زيبايش درآ ب , به جايی نمی رسد و نقش برآب می شود. سرانجام اين جوان زيبا تغييرشکل می يابد و به گل نرگس تبديل می شود.
خود شيفتگی در مواردی طبيعی ست( به ويژه درکودکان) اما نوع بيماری زايش می تواند" خوش خيم" و يا " بد خيم" باشد. قدرت , پول , مورد ستايش و توجه قرار گرفتن, زيبايی و حس"خود ويژه" بودن در بروز اين بيماری نقش ايفا می کند. نوع بدخيم اين بيماری از جمله بيماری های شايع در ميان رهبران و چهره های سياسی است. تجربه زندگی نشان داده است که بسياری از اين بيماران نه به گل نرگس که به داسی برای دروی زيبا ترين گل ها بدل شده اند.تصور می شد که نارسيست ها می بايد زيبا رو و خوش اندام باشند اما واقعيت غير از اين است, که می بينيد.نارسيست ها چنان خود را قدرتمند می پندارند که تصور نمی کنند کسی قادر به کشف خطا های شان باشد.
شارلاتان : کسی ست که " با زبان خوش مردم را فريب می دهد . حقه باز, چاخان , چاچول باز به عنوان واژه های مترادف های شارتان بکار رفته است . برخی از ويژگی های شارلاتان اين ها هستند:
۱- فاقد صلاحيت , توانايی و دانش لازم برای انجام کاری که می خواهد انجام بدهد و يا به او محول شده است. تظاهرکردن به آنچه که فاقد آن است.
۲- وقيح و پررو در طرح نظرات خود و يا مخالفت با ديگران
۳- دروغگو, عوامفريب و مردم فريب

رهبران سياسی و بيماری های روانی
بسياری از رهبران سياسی ی جهان به بيماری ها و اختلال های روانی ( روان نژندی , روان پريشی , اختلال های شخصيتی و اختلال های خلقی ) مبتلا بوده اند و يا نشانه ها و علائم اين بيماری ها را نشان داده اند . دو عامل می توانند دليل شيوع و تشديد اختلال های روانی در ميان رهبران و چهره های سياسی باشند.
۱- فشارهای روانی و عصبی ناشی از فعاليت های سياسی
۲- جاذبه های فريبنده ی قدرت
برخی از رهبران و چهره های سياسی به بيماری مانيک – دپرسيو( جنون شيدايی) وديگر انواع اختلال های خلقی ِ دوقطبی مبتلا بودند . در اين بيماری روانی گاه بيمار از افسردگی شديد رنج می برد و گاه سرشار از شادی و انرژی و شور زندگی می شود. شواهدی نيزپيرامون رابطه ی اين بيماری و خلاقيت وجود دارد. , ناپلئون بناپارت , اوليور کرامول, وينستون چرچيل , تئودور روزولت نمونه اند. روزولت در زندگی سياسی اش بيش از ۱۵۰ هزار نامه نوشت و تعداد زيادی کتاب در عرصه های مختلف سياسی و اجتماعی منتشر کرد.
آدولف هيتلر, پرنسيس ديانا و اوا پرون را هم مبتلايان به اختلال خلقی ِ دوقطبی معرفی کرده اند.
بسياری ديگر از رهبران و چهره های سياسی از بيماری افسردگی شديد رنج بردند که به آبراهام لينکن می توان اشاره داشت. از ژوزف استالين و ريچارد نيکسون به عنوان مبتلايان به اختلال شخصيتی پارانوييد نام برده اند .
نابسامانی ی شخصيتی نارسيسسم از شايع ترين اخلتلال های روانی در ميان رهبران و چهره های سياسی بود ه, وهست .از مطرح ترين نارسيست ها ی عالم سياست از ژنرال پتن, ژنرال مک آرتور و ميلوسويچ نام می برند. از بيل کلينتون نيز به عنوان يک نارسيست" خوش خيم" نام برده اند.
در ميان رهبران و چهره های سياسی ِ در قيد حيات که نشانه های اختلال های روانی را بروز داده اند به معمر قذافی , هوگو چاوز , "سيلويو برلوسکونی "، نخست وزير ايتاليا، اشاره شده است .
در ميهنمان داريوش , اردشير سوم, شاپور دوم .... نشانه هايی از اختلال روانی نشان داده اند. کمبوجيه گويا به بيماری عصبی صرع گيجگاهی , که نشانه ی توهم و برخی ديگر از نشانه های روان پريشی نيزدارد, مبتلا بوده است , بعداز حمله ی اعراب به ايران نيز بر تعداد رهبرانی که نشانه های اختلال های روانی داشتند, افزوده شد, از ملک محمد سلجوقی , امير مبارزالدين محمد, شاه اسماعيل ,آغا محمد خان قاجارو..... می توان نام برد.
در حکومت اسلامی حجت الاسلام شيخ صادق خلخالی و آيت الله گيلانی و اسدالله لاجوردی, نشانه های اختلال شخصيتی ی ديگر آزاری يا آزار بارگی از خود بروز دادند. بيرحمی , خشونت آئينی , تحقير و آزار ديگران وروحيه ی شکنجه گرانه از نشانه های اين اختلال روانی است. قساوت آيت الله خمينی نيز نشانه ی اين نوع اختلال شخصيت بود . فتوی قتل سلمان رشدی و نيز قتل عام بيرحمانه ی هزاران زندانی سياسی و عقيدتی مجموعه ی علايم اختلال شخصيتی ساديستيک خمينی را باز می تاباند.اين نوع اختلال شخصيت را خمينی بارها در سخنرانی های اش بروز داده است . خمينی در روز ميلاد پيامبر اسلام در سال ۱٣۶۱ , و دررابطه با کشتار جمعی از دگرانديشان و مخالفان حکومت اسلامی فرمان داد :"......شما آقايان علما، چرا فقط سراغ احکام نماز و روزه می رويد؟ چرا هی آيات رحمت را در قران می خوانيد و آيات قتال را نمی خوانيد؟ قران می گويد بکشيد، حبس کنيد.... پيغمبر شمشير دارد تا آدم بکشد. ائمه همه جندی( نظامی ) بودند. همگی جنگی بودند. شمشير می کشيدند. آدم می کشتند.... خليفه می خواهيم که دست ببرد، حد بزند، رجم کند. با چند سال زندان کار درست نمی شود. اين عواطف کودکانه را کنار بگذاريد......" و آيت الله گيلانی در همان زمان و آيت الله مصباح يزدی بعد تر فرمان را کامل تر و بار ها تکرار کردند: "...... اهانت گر به اسلام بايد خونش ريخته شود و محاکمه نيز نمی خواهد.»
از رهبران و چهره های سياسی در قيد حيات سياهه ای از نام ها می توان ارائه داد, که نماد و سمبل آن ها محمود احمدی نژاد است . برخی از پزشکان و روانپزشکان تنها نشانه هايی از بيماری روانی در احمدی نژاد می بينند, برخی ديگر او را مبتلا به روانپريشی اسکيزو افکتيو می دانند. از اختلال شخصيتی پارانوئيد و نشانه های اختلال های نارسيستيک و ساديستيک احمدی نژاد نيز سخن گفته شده است., برخی بر اين مجموعه اختلال خلق و خويی ( مانيک – دپرسيو) و دو قطبی , به ويژه نشانه های اختلال مانيکی( مانيا) را نيز اضافه می کنند و توهم ها و هذيان های او را ناشی از ابتلا به اين بيماری دانسته اند. (۲)

باز گشايی مجدد پرونده ی احمدی نژاد
هدف از بازگشايی اين پرونده همراهی و همصدايی با پزشکان داخل کشور , و ابراز نگرانی ازافزايش , تداوم و تشديد نشانه های اختلال های روانی آقای احمدی نژاد است. آقای احمدی نژاد بار ديگر به مقام رياست جمهوری حکومت اسلامی دست يافت.اگر چه در اين حکومت حرف آخر را ولی فقيه, آيت الله خامنه ای, می زند و احمدی نژاد يک تدارکات چی بيش نيست اما به اين دليل که او نماد و سمبل رژيم اسلامی ست, توجه و بررسيدن احوال روانی ورفتاری اش , که ويژگی های روانی و رفتاری بخش بزرگی از رهبران و مسؤلان حکومت اسلامی را نيز بازمی تاباند, پر اهميت و حساس است.
قصد من به هيچوجه توهين يا " انگ زدن " به آقای احمدی نژاد رييس جمهور حکومت اسلامی نيست. احمدی نژاد فردی تحصيلکرده است , اما تاريخ و زندگی نشان داده اند که تحصيلکرده بودن دليلی برای اينکه سياستمداری لايق, انسان و بر خوردار از سلامت روانی و عصبی بودن , نيست. تجربه های تاريخی, و زندگی , بويژه پديده ی حکومت اسلامی نشان داده اند که تحصيلات دانشگاهی و کسب عناوينی همچون " استاد دانشگاه" و " دکتر" و " مهندس " تضمينی برای صحت و سلامت روانی نيست. جمهوری اسلامی حتی شکنجه گران و جنايتکاران تحصيکرده پرورانده است, و بسيارند اساتيد دانشگاه ها و دکتر ها و مهندس های حزب الهی که تجلی بلاهت و جهالت هستند. (۳)

خلاصه ی پرونده ی محمود احمدی نژاد
۱- سابقه ی بيماری
الف: روان پريشی
پيشينه ی اختلال های روانی آقای احمدی نژاد را می بايد در سال های پيش از رياست جمهوری او جستجو کرد . در نخستين دور انتخابات علايم اندک اندک شدت ياقتند . حضور در سخنرانی های انتخاباتی , ويژگی های گفتاری و رفتاری او را آشکار تر کرد . "پيشگويی" او در باره انتخابات دور نهم , نقش امام زمان و روزه گرفتن ها و وضو ساختن ها و دعا ها و صلوا ت فرستادن درانتخاب شدن اش بارقه های آغاز تشديد بيماری او بود."(۴).
پس از انتخاب شدن به رياست جمهوری نشانه های اختلال های روانی و عصبی چشمگيرتر شدند. توهم و هذيان نشانه هايی برجسته تر شدند . تصوراتی غير واقعی و غير منطقی , همراه با احساس و ادراک بدون وجود محرک ها ی واقعی , مثل ديدن صحنه هايی که فقط او می ديد و يا صداهايی که فقط او می شنيد.
سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال۱۳۸۴ و ماجرای " هاله نور" و جذابيت شگفت انگيز و مات و مبهوت شدن رهبران جهان به هنگام سخنرانی اش بزرگ نمايی وبزرگ جلوه گری در رفتار و پندار و خيال آفرينی های عظمت طلبانه ی اش را بروز داد .آقای احمدی نژاد درباره سفرش به نيويورک و سخنرانی در مجمع سازمان ملل گفت:
" ........وقتی در خيابان‌ها راه می‌رفتيم، به هر ساختمانی می‌رفتيم، همه توجهات به سمت هیأت ايرانی بود، کأنه هيچ کس ديگری نبود. من روز آخری که سخنرانی کردم، تقريبا همه سران بودند يکی از همان جمع به من گفت: «وقتی تو شروع کردی «بسم‌ا..» و «اللهم» را گفتی، من ديدم يک نوری آمد، تو را احاطه کرد و تو تا آخر در يک حصن و حصاری رفتی»؛ اين را من خودم هم احساس کردم که فضا يک دفعه عوض شد و همه حدود بيست‌وهفت، هشت دقيقه تمام، اين سران مژه نزدند. اين‌که می‌گم مژه نزدند، غلو نمی‌کنم. اغراق نيست، چون نگاه می‌کردم، همه سران مبهوت مانده بودند. انگار يک دستی همه آنان را گرفته بود، آنجا نشانده بود. چشم‌ها و گوش‌هايشان را بازکرده بود که ببينيد از جمهوری اسلامی پيام چيست." (۵)
اين سخن از سوی آقای احمدی نژاد, واکنش هايی به همراه داشت , واکنش ها يی که سبب شدند که احمدی نژاد و نزديکان اش به ناچار به" تکذيب "و دروغگويی روی آورند:
"....حجت الاسلام کعبی که در جلسه حضور داشت , هاله نور را تکذيب کرد... تنها چيزی که در آن جلسه مطرح نشد، هاله نور و مانند آن بود که همه شايعه و جنگ روانی است، من با آقای الهام هم تماس گرفتم و ايشان گفت من هم اطلاعی ندارم و ما چنين چيزی در آن جلسه نشنيده‌ايم و معلوم نيست اين شايعات از کجا نشأت می‌گيرد و دامن زده می‌شود..." (۶)
اما آقای رييس جمهور در سخنرانی ای ديگر نشان داد آنچه که پيرامون " هاله نور" ضبط ويديويی شده بود " کذب" نبود. او در باره سفر ديگرش به نيويورک گفت :
".... همين پارسال که ما رفتيم تو خود نيويورک , خب يه کاروانی راه ميندازن ما که ميريم, اون حفاظتی که برای ما ميذارن خيلی سنگين می گيرن , به اندازه ی رييس جمهور خودشون حفاظت ميذارن, ۲۰ تا ۳۰ تا ماشين راه می افتن , همه از اين ماشينای سياه - برای اينکه وحشت بندازه تو دل مردم- جالبه که مثلا" ۵ دقيقه تا ۱۰ دقيقه طول می کشه از سازمان ملل بريم اون محل , معمولا" نزديکه , دو سه چار راه بيشتر نيست , مردم محل , مردم همونجا وايميستن کنار خيابون , تا مارو پيدا می کنن تا يه ثانيه چشمشون می افته به ما همچی می کنن .....(و احمدی نژاد مشتش را گره می کند و با انگشتان اش علامت پيروزی را به حضاری که سخنان اش را گوش می کنند, نشان می دهد) ......
......يه دختر بچه دو سه ساله تو بغل دوستش بود , منو نشونش داد, گفت اين کيه ؟ اين کيه ؟ , اصلن زبون اونا اسپانيولی ی , بچه هه نيگا کرد به من, گفت : اين محموده , اين محموده..... "(۷)
نشانه های توهم و هذيان فقط در دومورد فوق خلاصه نمی شود , نمونه ی ديگر ادعای ارتباط با امام زمان است تا آن حد که ميثاقی را او و کابينه اش برای همکاری از طريق " چاه جمکران " در اختيار امام زمان قرار دادند تا امام زمان امضا کند.
" ..... يکی از من پرسيد فلانی می گويند تو ارتباط داری, گفتم بله دارم , پرسيد واقعا" ارتباط داری؟ با چه کسی؟ و من گفتم با خدا ارتباط دارم..........مگر حتما" بايد در اين قرن از دل کوه شتر بيرون بيايد تا دوستان قبول کنند معجزه را. ...؟ "(۸)
".....اين رييس جمهور امريکاهم مثل ماست . يعنی به ايشان هم الهام می شود..... ( البته )الهام از نوع شيطانی اش , شيطان به رييس جمهور امريکا الهام می کند......." (۹)
البته شيوع اين دست از توهم ها و هذيان ها در جامعه ی ما , به ويژه بعد از به قدرت رسيدن حکومت اسلامی , افزايش يافته است, و تنها مختص آقای احمدی نزاد نيست:
. "......در بيمارستان روزبه تهران ما هميشه تعداد بسيار زيادی امام زمان داشته ايم .... ما هميشه برای دانشجويان توضيح می داديم که دليل کثرت امام زمان ها در تيمارستان های ايران در اينجاست که هر چند منشا اين اختلالات فيزيکی است اما نحوه بروز آن ها جنبه فرهنگی و اجتماعی دارد, يعنی همان جنون بزرگ منشی يا عظمت طلبانه در اينگونه بيماران که خود را بنوعی منجی جامعه و ديگران می دانند.... در جامعه ايران با زمينه فرهنگی و مذهبی که دارد گرايش اينگونه بيماران به اينکه خود را امام يا بر گزيده يا فرستاده بشمارند بالطبع وسيعتر و پرشمارتر است......" (۱۰)
از ويژگی های ديگری که در پرونده آقای احمدی نژاد ثبت است , پراهميت پنداشتن خود, خود بزرگ انگاری وغلو کردن در توانايی های شان است. اين ها گوشه هايی ازگفته های آقای احمدی نژاد است :
" .... يکی از شخصيت های شرق آسيا , از مسؤلين درجه يک اومده بود ديدن من, اومد تو, يه نيم ساعت صحبت کرد, همه ی حرفش اين بود , خلاصه ی حرفش اين بود که آقا ما اوضاع جهان رو داريم مطالعه می کنيم, داريم می بينيم ايران به سرعت داره تبديل ميشه به يک قدرت بزرگ بلامنازع , ما از الان اومديم بگيم ما با شماييم.........مث اين خانومايی که صب ميرن زنبيل رو ميذارن تو صف شير, اين اومده زنبيل بذ اره تو صف و بگه ما با شماييم, ما مشتری شماييم ......"
"...... ملت ايران با تبعيت از فرهنگ حسينی و ايستادگی کمر استکبار را شکسته و بر بام عزت جهان نشسته است.»
".... ۲۲ بهمن نقطه عطف و جهشی در عالم بشريت است ...."(۱۱)
در کنار اين ادعا های نشانه شناسانه از بی سابقه بودن " سفرهای استانی" اش در تاريخ ايران و جهان سخن می گويد:
"....... در ۵/۲ سال گذشته ۳۴ سفر استانی دولت انجام داده که در تاريخ ايران و جهان بی سابقه است ......"
آقای احمدی نژاد در گفت و گو با خبرنگار لوموند , که برای نشان دادن " تاتر قدرت " و مصاحبه های " نمايشی" ايشان به ايران سفر کرده اند نيز از" کرامت انسانی " جهانگير شان سخن گفته است .(۱۲)
و نيز گفته شد اطرافيان او خواستند که رياست جمهور با خبرنگاران ترک مصاحبه کند چرا که می پنداشتند, احمدی نژاد را :".... در ترکيه دوست دارند و بيل بوردهای شان را کنار کوفی عنان می گذارند......... " و احمدی نژاد پاسخ دادند : " ..... , همه من را دوست دارند". اين دست تصور های غير واقعی در گفتار های احمدی نژاد کم نيستند : " دنيا دارد به سرعت احمدی نژادی می شود" , " اين سفر های استانی روی رهبران دنيا نيز تاثير داشته و گاهی که ما تماس می گيريم , می گويند به سفر های دوره ای يا استانی رفته است .." (۱۳) .
فقدان همدلی وقلب واقعيت برای اثبات خود نيز از ديگر نشانه های اختلال روانی آقای احمدی نژاد است. انديشگی و کرداراو دررابطه بادگرانديشان سياسی و اقليت های مذهبی , به ويژه يهودی ها و بهايی ها پوشيده نيست . انتصاب مصطفی پورمحمدی به عنوان وزير کشور و محسنی اژه ای به عنوان وزيراطلاعات, که هر دو از آمران و عاملان قتل عام زندانيان سياسی و عقيدتی و کشتار دگرانديشان هستند, و نيز مشاوری چون روح الله حسينيان , که با افتخار گفته است " زمانی قاتل بوده است " روشنگر اين واقعيت است.
تبليع وخواست" محو کشوراسراييل از روی کره زمين" نيز نمونه ديگری ست . به اين خود شيفتگی و برتری طلبی مذهبی ,انکار واقعيت " هولوکاست" , يعنی کشتار ميليون ها يهودی در خلال جنگ جهانی دوم را نيز می توان افزود.
"...رئيس جمهور کشورمان با اشاره به اينکه آمريکايی‌ها به دنبال خاورميانه جديد هستند، متذکر شد: ما هم بر اين عقيده‌ايم که خاورميانه جديد حتما محقق خواهد شد البته بدون اسراييل...." (۱۴)
آقای احمدی نژاد ابايی ندارد که بگويد حتی خودی ها و ولی نعمت های اش را هم تحمل نمی کند : "...احمدی‌نژاد در همايش طلاب مبلغ ماه رمضان با تاکيد بر اين‌که يکی از مهم‌ترين کارهای دولت آزادسازی بوده است، گفت: «يکی از آزادسازی‌های دولت اين بود که نظام اجرايی کشور را از قيد مطالبات پايان‌ ناپذير احزاب رها کرد، اين دولت هيچ نيازی به حزب ندارد و من يک ريال هم به آن‌ها باج نداده و تا آخر هم نخواهم داد، دولت تلاش کرده تا مردم را از اسارت عده‌ای که خود را مالک اين مردم می‌دانند رها کند.» اين اظهار نظرحتی صدای خودی ها ی " حزب موتلفه" را در آورد .(۱۵)
نياز به ستايش نيز دراحمدی نژاد درغالب يک" فروتنی دروغين" ," لات منشانه" و " الفقرالفخری" ازسويی , و خيال آفرينی کاذب از سوی ديگر جلوه گری می کند.
اين نياز که با عوامفريبی نيز همراه است به آن حد می رسد که عکاسی را فرا می خواند تا از او در حالت چهار زانو نشسته پای سفره ی نان و پنيری فقيرانه , و يا خوابيدن روی زمين , عکس بگيرد و به سراسر جهان ارسال کند.
احمدی نژاد خود را نماد نيکی , خير, مهر و عدالت می پندارد , و به همين دليل نيز قابل ستايش, و هر آن کس که با اوست مهرورز و عدالت جو ست :
".......احمدی نژاد که در کنگره نهايی پرسش مهر سخن می گفت، به پرونده اتمی ايران اشاره کرد و گفت: اروپايی ها دارند موضعشان را درست می کنند و شرقی ها هم که از قبل موضعشان مشخص بود، غير متعهدها هم از قبل با ما بودند،
فقط يکی دو تا از اين کشورها مانده اند که آنها هم چيزی از مهرورزی و عدالت نمی دانند".(۱۶)
نشانه های اختلال های خلق و خويی ( مانيک- دپرسيو) نيز در او ديده شده است . نا آرامی و قدم زدن به هنگام بر گزاری جلسات , تند خويی , پرخاشگری , فحاشی و فرياد زدن از سويی و ساکت و خجول و کم حرف بودن از سويی ديگر شمه هايی از اين اختلال ها ست (۱۷) .از ميان علايم اختلال های خلق وخويی , وشخصيتی ,آنگونه که اطرافيان شان نيز گفته اند بر شدت اضطراب و بی تابی ايشان نيز افزوده شده است.
نشانه های نارسيسسم و "خود شيفتگی بد خيم " بيش از اختلا ل های ديگر ديده شده است:
" آزادی حقوق شهروندی موجود در کشور ما درهيچ کجای دنيا به اين اندازه نيست."(۱۸)
" نظام جمهوری اسلامی ايران مترقی ترين نظام حکومتی درجهان است ."(۱۹)
" اين طور نيست که انقلا بی کرديم و حالا به نوبت حکومت کنيم مثل حکومت های ديگر, خير! اين انقلاب می خواهد به حکومت جهانی برسد"(۲۰)
".....در ادامه همان سفر به جزيره بالی وارد شديم....در اين ميان تعدادی زيادی از دانشجويان هندو به ديدار ما آمدند . آنها فرياد می زدند Ahmadinejad we love you ( احمدی نژاد ما عاشق تو هستيم). اين وضعيت را ما يک ماه بعد در کشور چين هم داشتيم. جايی که دانشجويان نيمه شب به ديدار ما آمدند و برنامه ريزی کردند و سازماندهی کردند و ابراز علاقه به ما می کردند....."(۲۱)" ... در امريکا دانش آموزان امريکايی می گفتند اينجا نمی گذارند ما صدای شما را بشنويم . اين دانش آموزان به من شماره تلفن هايشان را دادند و گفتند شما زنگ بزنيد ما صدايتان را پشت بلند گوی مدرسه می گذاريم تا همه بفهمند شما جه می گوييد....." (۲۲)
"....در جريان سفر به آمريکا ...از طرف دانشگاه کلمبيا مدام به ما فشار می‌آوردند که می‌خواهيم يک بحث علمی با شما در دانشگاه داشته باشيم. ... گفتم نمی گذارند اين جلسه برگزار شود چرا که سخنان ما همه چيز آنها را به هم خواهد ريخت. بعد هم ديديد که اجازه ندادند و گفتند نمی‌توانيم امنيت دانشگاه را تأمين کنيم ...."(۲۳)
" ...چندی پيش که به نيويورک رفته بودم، جاهايی که ماشين آهسته‌ تر می‌رفت، جوانان آمريکايی که مرا می‌شناختند با ديدنم دست‌هاشان را مشت می‌کردند. "(۲۴).
«... پيشرفت در مسير هسته‌ای به منزله حرکت قطاری است که فاقد دنده عقب و ترمز است اما فرمان و هدايت آن در دستان انسان‌های صالح است " (۲۵)
" از تمام دنيا برای حل مشکلات شان با ما تماس می گيرند و می خواهند تا ما به وسيله دانشمندانمان مشکلات آن ها را حل کنيم و اين مساله باعث شده است تا نظام های استکباری از اين امر عصبانی باشند."(۲۶)
".... امروز دنيا از وضع موجود بشدت خسته شده و بدنبال الگوی جديدی می گردد و تنها جايی که می تواند اين الگو را در مقابل جهانيان قرار دهد ايران است و اين يک احساس مسئوليت است. (۲۷)
"... هرجا می‌رويم نام حکومت اسلامی ايران می‌درخشد. چشم ملت‌ها به حکومت اسلامی ايران است... روزانه ده‌ها هزار نامه از سراسر جهان پيش من می‌آيد که در آنها اقشار مختلف سراسر جهان ضمن بيان وضعيت نامناسب خود از ما می‌خواهند که ايران مقتدر بماند و روزی بتواند آنها را هم از دست طاغوتيان نجات دهد... مردم جهان از ما می خواهند که
نجاتشان دهيم".(۲۸) و اين سخن را در شرايطی بر زبان می آورد که به گفته ی خود آقای رييس جمهور بخش بزرگی از مردم ايران از دسترسی به آب آشاميدنی سالم محروم هستند. ( ۲۹)
" ملت ايران در آينده نزديک به قدرت بلا منازع جهان" تبديل خواهد شد و يا در مورد تهديد های امريکا بر اين نظراست که:"....آن‌ها که هميشه در دنيا دم از جنگ می ‌زدند امروز در مقابل ايران جا زده ‌اند و جرات نمی ‌کنند از اين حرف‌ها بزنند...."(۳۰)
نشانه ی فرافکنی را نيز در ارشاد رهبران کشور های جهان و نصايح او به آنها در رابطه با رعايت حق آزادی بيان و عقيده می توان ديد. نماد و سمبل ظلم و جباريت که ميهن اش را به بزرگترين زندان روزنامه نگاران و اهل قلم در جهان تبديل کرده است و سرزمين اش , سرزمين عدم تحمل و کشتار دگرانديشان است از نبود آزادی بيان و عقيده در امريکا شکايت داشته و دارد. رئيس جمهور حکومتی که به لباس پوشيدن و خصوصی ترين مسايل مردم ميهن اش نظارت و کنترل دارد از فقدان آزادی های فردی در امريکا می نالد.
آقای احمدی نژاد رهبران حکومت امريکا را جبار و ظالم می داند , و از آن ها خواسته است که" تواب" شوند و به راه ايشان گام بگذارند (۳۱) . او می خواهد " پنجره ای به سوی نور" برای آن ها باز کند. اين نمونه از فرافکنی ِ ظلم و جباريت از سوی رييس جمهوريک حکومت ظالم و جبار, می تواند ازنشانه های اختلال روانی باشد .

ادامه دارد

ــــــــــــــــــــــ

منابع و زيرنويس فارسی:

۱- روزنامهء جمهوری اسلامی, ۲۷ مرداد سال ۱۳۸۸ / تارنمای گويا مرداد ۱۳۸۸
۲- احمدی نژاد : بيماری که خود از روانپريشی خويش بی خبر است, نظر يکی از روانپزشکان برجسته داخل کشور, سايت ايرانيان, اول دسامبر۲۰۰۵
۳- مسعود نقره کار, جنايتکاران تحصيلکرده / گويا و اخبار روز
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/03/085710.php
۴- سخنرانی احمدی نژاد, دوشنبه ۲۹ آبانماه ۱۳۸۵ و مريم بهروزی, دبير کل جامعه زينب, ۲۶ مرداد ماه ۱۳۸۵, آفتاب.
۵- سايت بازتاب ( تابناک), ۶ آذر ۱۳۸۴. و ر.ک به شهروند , شماره ۷۵۰ ۱۱ آذر ۱۳۸۴
۶- خبرگزاری رسا , تارنمای بازتاب ۱۴ آذر۱۳۸۴
۷-نوار ويديويی سخنرانی آقای احمدی نژاد – اين محموده – را می توانيد در سايت" گفتنی ها"ی آقای امير فرشاد ابراهيمی ( سه شنبه ۱۵ ژانويه ۲۰۰۸) مشاهده کنيد:
www.goftaniha.org
و يا به سايت you tube مراجعه کنيد.
۸و۹- نقل از نشريه آفتاب - اخبار روز, يکشنبه ۲۳ مهر ماه ۱۳۸۵- ۱۵ اکتبر ۲۰۰۶
۱۰- احمدی نژاد: بيماری که خود از روانپريشی خويش بی خبر است, نظر يکی از روانپزشکان برجسته داخل کشور, سايت ايرانيان, اول دسامبر۲۰۰۵
۱۱- احمدی نژاد در نشست خبری با حضور خبرنگار رسانه ها , سه شنبه ۲۳ آبان ماه ۱۳۸۵
۱۲- ر.ک به اظهار نظرها پيرامون بخش اول مقاله , سايت پيک ايران
۱۳- نقل از نشريه آفتاب - اخبار روز, يکشنبه ۲۳ مهر ماه ۱۳۸۵- ۱۵ اکتبر ۲۰۰۶
۱۴- به گزارش فارس, بازتاب ,۱۲ مرداد۱۳۸۶
۱۵- به گزارش فارس , تارنمای بازتاب شهريور ۱۳۸۶
۱۶- گزارش واحد مرکزی خبر وابسته به راديو و تلويزيون دولتی ايران , راديو فردا, ۱۸ شهريور ۱۳۸۶
۱۷- احمدی نژاد : بيماری که خود از روانپريشی خويش بی خبر است, نظر يکی از روانپزشکان برجسته داخل
کشور, سايت ايرانيان, اول دسامبر
۱۸- گويا نيوز , ۳ ارديتهشت ۱۳۸۴
۱۹ - پنجشنبه۲۵ فروردين۱۳۸۴- سخنرانی در مسجد ابوالفضل بوشهر
۲۰- انصار نيوز , دوشنبه , ۳۰ خرداد
۲۱و۲۲ و ۲۳ – ر. ک به منبع شماره ۸و ۹
۲۴- مصاحبه احمدی نژاد با شبکه جهانی جام‌جم: درايران امکان ديکتاتوری وجود ندارد، ايسنا / گويا و دوشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۸۶
۲۵- مصاحبه ی رسانه ای احمدی نژاد , به نقل از بازتاب , ۵ خرداد۱۳۸۵
۲۶-- سخنرانی در ايلام و سيستان و بلوچستان, ايلنا , آذر ماه ۱۳۸۴
و معنای " تمام دنيا "را از همين گزارش می توان در يافت : "..... به گزارش خبرنگار «بازتاب»، در طول دو سال گذشته دکتر احمدی‌نژاد به ۳۵ کشور خارجی سفر کرده که در اين ميان جمهوری آذربايجان و ترکمنستان سه بار، عربستان سعودی، ونزوئلا، مالزی و سوريه دو بار، کشورهايی بوده‌اند که احمدی‌نژاد بيشترين سفر را به آنها داشته است.
ارمنستان، قزاقستان، قرقيزستان، افغانستان، الجزاير، ‌بلاروس، کويت، عمان، امارات، قطر، اندونزی، چين، سنگال، گامبيا، کوبا، نيکاراگوئه و اکوادور ديگر کشورهايی بوده‌اند که احمدی‌نژاد به آنها سفر کرده است.
دکتر احمدی‌نژاد با انجام ۳۵ سفر خارجی در کمتر از دو سال، رکورددار سفرهای خارجی در ميان رؤسای
جمهور شد. ( سايت بازتاب ۱۱ شهريور۱۳۸۶)
۲۷- احمدی نژاد در امارات متحده , بازتاب , ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۶
۲۸- گفت و گوی احمدی نژاد با خبرنگاران در پايان سفرش به خوزستان, امروز, ۴ بهمن ۱۳۸۵
۲۹- سخنرانی در ورزشگاه بخش قرچک , دوشنبه ۸ آبان ماه ۱۳۸۵ ( فارس نيوز, دوشنبه ۹ ابان ۱۳۸۵)
۳۰- احمدی نژاد هنگام تقديم لايحه بودجه به مجلس , ۲۱ ژانويه ۲۰۰۷( اول بهمن ماه ۱۳۸۵)
۳۱- نامه احمدی نژاد به بوش , و به مردم امريکا, ۸ آذر ماه ۱۳۸۵


Sunday, September 13, 2009

We need to take any step to demolish this barbaric religion

( Emigration Ministry) in UK about this person that is going to be sent to Afghanistan. 

Minister of State [Borders and Immigration] 
2 Marsham Street, London SW1P 4DF
Telephone: 020 7035 4848 
Fax: 020 7035 4745 
E-mail: woolasp@parliament.uk
Commons and constituency details for him
House of Commons Phone number: 020 7219 1149
House of Commons Fax number: 020 7219 0992

Dear Mr Woolas:
Re: Hussain Muradi, Home Office ref No: M1140634

I am writing to ask that Mr Hussain Muradi, an activist of the Council of Ex-Muslims of Britain and the One Law for All Campaign against Sharia Law in Britain, be granted protection. He is currently detained and under imminent threat of removal to Afghanistan.

If Afghanistan is not safe for Perwiz Kambakhsh who recently was pardoned and spirited out of the country after having been sentenced to death and later 20 years in prison for merely downloading materials on the status of women under Islam, it is certainly not safe for Hussain Muradi. 

Hussain is an ex-Muslim atheist who has publicly renounced Islam in order to resist the threats and intimidations and to break the taboo that comes with such a renunciation. As you well know, apostasy is a crime punishable by death in Afghanistan and under Sharia law.

I urge the Home Office to immediately release Hussain and grant him protection.

Needless to say, his life and safety is the Home Office’s responsibility.

I look forward to a positive and speedy resolution of this situation.

Thursday, September 10, 2009

Wednesday, September 9, 2009

اسلام ناب محمدي


مشاهدات یکی از بازداشت شد‌گان از زندان اوین و چگونگی جان باختن امیر جوادی‌فر

خبرگزاری هرانا : سید علی اکبر خردنژاد فرزند سیدمحمد علی یکی از بازداشت شده‌گان حوادث بعد از 22 خرداد است که در طول بازداشت با موارد متعدد شکنجه و بی‌قانونی مواجه شده و شرایط بسیار تلخی را از سر گذارنده است. برای روشن شدن جنایت‌های مکرری که در زندان بر سر این جوان و دیگر زندانیان آمده با وی به گفت‌ وگو نشستیم. وی در میان صحبت‌های‌اش به جان باختن امیر جوادی‌فر اشاره می‌کند که او را در زندان اوین دیده است. او می‌گوید که جوادی‌فر به شدت مریض احوال بوده است و ماموران زندان اجازه‌ی رفتن به بیمارستان را به پزشک نمی‌دهند و همین مساله باعث درگذشت امیر جوادی‌فر در زندان اوین می‌شود.

سیدعلی‌اکبر خردنژاد در روز 18 تیر حدود ساعت 4:30 عصر در چهارراه ولی‌عصر تهران توسط ماموران لباس شخصی بازداشت می‌شود. وی می‌گوید: «به شدت مرا زدند. بعد اسپری فلفل به چشم‌ام زدند و با ضربات باتوم روی سر و صورت‌ام مرا داخل ون نیروی انتظامی انداختند.»

خردنژاد بعد از بازداشت را این‌چنین شرح می‌دهد: « کسانی که بازداشت‌‌ام کردند دست‌های‌ام را از پشت بستند و مرا داخل ون بردند. از پشت سر به من حمله می‌کردند و مرا می‌زدند. فحاشی و تهدید به همه چیز حتا تجاوز. به کلانتری ۱۴۸ سر خیابان فلسطین برده شدم. ۳ نفر دستگیر شده‌ی دیگر هم همراه ما بودند که آن‌ها عقب ون نشسته بودند. وقتی‌ رسیدیم بازرسی شدیم و باز هم ما را در حیاط کلانتری زدند. اول ما را داخل یک قفس کردند و زشت‌ترین الفاظ را خطاب به ما گفتند. پلیس و نیروی انتظامی آن‌جا هیچ‌کاره بود.از پشت میله‌ها با باتوم به شکم ما می‌زدند و می‌خندیدند.

چون جای تکان خوردن نبود ما را تحت‌نظر به قسمت دیگر کلانتری بردند و بعد با کتک و پس گردنی درحالی که باید سرمان را پایین نگه ‌می‌داشتیم به زیرزمین کلانتری بردند و مشخصات‌مان را چک کردند.»

بازداشتی‌ها را باز هم آن‌جا نگه نمی‌دارند. خردنژاد ادامه می‌دهد: «بعد باز هم با کتک سوار ون شدیم و به پلیس پیگیری واقع در نزدیک میدان انقلاب برده شدیم. از ما عکس گرفتند. یک برگه‌ی باز جویی و آدرس و آدرس ایمیل و پسورد را هم از همه گرفته شد. تا فردا ظهر همان‌جا بازداشت بودیم. نزدیک ۲۰۰ نفر آن‌جا بودیم که نمی‌توانستیم راحت نفس بکشیم. هوا کم بود و جا هم نبود. روی زمین ‌می‌خوابیدیم. »

از علی‌اکبر در مورد تفهیم اتهام و رعایت موارد قانونی می‌پرسیم: «ظهر روز ۱۹ تیر یک آقایی به نام حیدری‌فر آمد و گفت تا آخر تابستان آزاد نمی‌شوید و همه‌گی‌ به کهریزک منتقل می‌شوید. یک برگه‌ی تفهیم اتهام به ما دادند که وقتی‌ آن را خواندم گفتم حتما می‌خواهند اعدام‌مان کنند؛ اقدام علیه امنیت ملی‌، بر هم زدن نظم عمومی‌ توجه نکردن به فرمان پلیس، اغتشاش و... ولی بعد، از آن‌جا ما را با یک اتوبوس نیروی انتظامی‌ که ۴ تا ماشین الگانس پلیس اسکرت‌اش می‌کرد به زندان اوین منتقل کردند.»

به کجا منتقل شدید و چه تعداد زندانی همراه شما بودند؟ «دقیقا نمی‌دانم چند نفر بودیم اما حدود ۶۰ نفر و یا حتا بیشتر هم بودیم. بعضی‌ از صندلی‌ها ۳ نفری نشسته بودند. در آن‌جا از ما عکس گرفتند با شماره. تشکیل پرونده دادند و به بند ۲۴۰ امنیت منتقل شدیم.

از وی در مورد وضعیت سلول‌ها پرسیدم: «به سلولی که در آن بودیم می‌گفتند سوییت، چون حمام و توالت داشت. اول ۶ نفربودیم در سلول که چند ساعت بد ۲ نفر دیگه هم آمدند که توسط بسیج بازداشت شده بودند. هشت نفر در آن سلول بودیم. بسیار گرم و مرطوب و شرجی بود. طبقه‌ی بالای اندرزگاه شماره ۹ بودیم. هیچ کس با ما حرف نمی‌زد، بعضی ها با ماسک می‌آمدند و می‌رفتند.غذاها به معنای واقعی آشغال بود. اکثرا ما را مسموم می‌کرد. هیچ دکتر یا حتا پرستاری نبود که به وضع زندانیان رسیده‌گی کند. دارو نمی‌دادند. سر و صورت بچه‌ها و بدن‌شان کبود بود. من پشت کمرم و پشت پای چپ‌ام و بازوی چپم کاملا کبود و کوفته بود. رضا طاهری ۱۹ ساله دانش‌جوی هوا فضای دانش‌گاه شریف دوتا چشم‌اش سیاه شده بود. با باتوم به بینی‌اش زده بودند. به سختی‌ می‌توانستیم بخوابیم. جای کافی‌ نبود. مدام به خودمان می‌گفتیم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ به ما اجازه نمی‌دادند زنگ بزنیم و به خانه خبر بدهیم. تا روز یک‌شنبه خیلی‌ کوتاه فقط توانستیم زنگ بزنیم؛ در این حد که بگوییم دنبال کار ما باشند.

بعد از چند روز انگشت‌نگاری و غیره ما را با چشم‌بند به طبقه‌ی پایین بردند. بعد فهمیدیم آن‌جا بند ۲۰۹ است. فکر می‌کردیم دیگر بازجویی می‌کنند اما حدود ۵،۶ روز هم آن‌جا بودیم. پنجره‌ها را اصلا باز نکردند، ما فکر کردیم می‌خواهند همین‌جا از بی‌هوایی خفه بشویم. بعد از چند ساعت پنجره باز شد. درهای سلول‌های ۲۰۹ چوبی بود. احساس می‌کردیم شنود می‌شویم. با وحشت کامل و در بی‌خبری از اوضاع بیرون بودیم .اخبار دروغ به ما می‌دادند. به من گفتند پدرت سکته کرده است. به یکی دیگر گفتند مادربزرگ‌ات سکته کرده است. خوش‌بختانه ما فرض را بر این گذاشتیم که ممکن است دروغ بگویند. که همین‌طور هم بود.»

خردنژاد در مورد بازجویی‌ها می‌گوید: «بازجویی با چشم‌بند بود. همراه با چشم بند فقط می‌شد برگه‌ را دید. سوال می‌کردند و ما باید جوب را می‌نوشتیم. از روز تظاهرات که از صبح کجا بودیم تا هنگام دستگیری، نظرمان درباره‌ی انتخابات چیست‌ و آیا با تظاهرات و این‌گونه اعتراضات موافقیم یا خیر.»

شکنجه و فشار بر روی زندانیان در طی ماه‌های اخیر نگرانی محافل و گروه‌های حقوق‌بشری را در پی داشت. خردنژاد در این زمینه می‌گوید: «بودن در بنده ۲۰۹ خودش شکنجه است. اما قبل از انتقال به اوین ما را می‌زدند و فحاشی می‌کردند. در اوین وقتی‌ نمی‌گذاشتند به خانواده خبر بدهیم یا خبری بگیریم خودش شکنجه بود. نه تنها برای من بل‌که برای خانواده‌ام. به خودم لعنت می‌فرستادم که چرا پدر و مادر پیرم را تا حد مرگ نگران کردم. مادرم فکر می کرد من مرده‌ام. حرف‌های بدی می‌شنیدیم و تهدیدهای بدی می‌شدیم مثل این‌که دیگه آسمان را نخواهیم دید. با دنیا خداحافظی کنید. پاهای ما در این مدت فقط به فاصله‌ی ۲،۳ متری عادت کرده بود، چشم‌مان همینطور. من در این مدت ۶ کیلو وزن کم کردم چون غذاها سرد یا نپخته بود. هیچ دکتری هم نبود به وضع ما رسیده‌گی کند.»

وضعیت جسمی دیگر زندانیان از جمله مسائلی بود که از خردنژاد سوال کردم و وی جواب داد: «همه اکثرا در اثر ضربات باتوم به بدن کبودی داشتند. کورش خراسانی ۲ جا از بدن‌اش شکسته بود اما هیچ وقت نگذاشتند برود و آن را گچ بگیرد. ۱۲ روز با پای شکسته و انگشت شکسته بود. بچه‌های آن‌جا همه از افراد تحصیل کرده یا دانش‌جو بودند. افراد با سن و سال بالا هم بودند. حدود ۶۰،۶۵ ساله. یک‌سری از بچه‌ها را از سپاه یا مرکز بسیج آوردند که وضعیت‌شان خیلی‌ بد بود. نزدیک به ۴۸ ساعت چشما‌ن‌شان را بسته بودند. سلاح می گذاشتند روی سرشان که دستور داریم شما را بکشیم. آن‌ها را تا حد مرگ بشین پاشو داده بودند و کتک زده بودند. وضعیت آن‌قدر بحرانی شده بود که می‌گفتند بسیجی‌ها با خودشان درگیر شده بودند که نباید این کارها را با زندانی‌ها بکنند. در سلّول‌های دیگر سه دختر را دیدم که متوجه نشدیم آن‌جا چه کار می‌کنند.

خردنژاد در مورد آزادی و شرایط بعد از زندان‌اش این‌چنین می‌گوید: «با قید کفالت آزاد شدم. برگه ی سفید گذاشتند جلوی خاله‌ام و ایشان امضا ‌کردند. من هنوز مبلغ کفالت را نمی‌دانم. بعد از آزادی جرأت نکردم به بچه‌ها زنگ بزنم. چون گفته بودند زنگ بزنی‌ می‌آییم دنبال‌تان. یک خانمی وقتی‌ که از زندان آزاد شدم دم زندان عکس یک نفر را نشان‌ام داد. آن موقع چون به شدت ضعیف شده بودم به خاطر نیاوردم‌اش اما بعد از چند روز یادم آمد که او را در کلانتری ۱۴۸ دیده بودم. وقتی‌ رسیدم انگلستان با آن‌ها تماس گرفتم. متاسفانه فهمیدم او امیر جوادی‌فر بوده و شهید شده است.»

از او می‌پرسیم از جوادی‌فر چه چیزهایی به خاطر دارد و او می‌گوید: «یادم است یک دکتر بالاخره پیدای‌اش شد. دکتر می‌خواست امیر و یک‌نفر دیگر را به بیمارستان ببرد اما لباس شخصی‌ها نمی‌گذاشتند. دکتر حتا با آن‌ها در گیری لفظی پیدا کرد و گفت بنویسید که نگذاشتید من ببرم‌اش. چون من مسئول جان این‌ها هستم».

خیلی‌ واقعا برام سخت است که آن روزها را به خاطر بیاورم. وقتی‌ یادم می‌آید از این‌که این‌ها هم‌وطن من هستند احساس شرمنده‌گی می‌کنم. آن‌ها بربر بودند. جای ورم باتوم‌ها‌ی‌شان روی سرم هنوز هم مشخص است. وقتی‌ یادم می‌افتد که من می‌توانستم به جای امیر جوادی‌فر باشم گریه‌ام می‌گیرد...

Thursday, September 3, 2009

شعر بيدادگرى


علیرضا عصار ترانه اعتراضی


علیرضا عصار
http://www.youtube.com/watch?v=Ek772bopyCQ&NR=1

http://www.youtube.com/watch?v=bg0r3jgdmqM&feature=related

http://www.youtube.com/watch?v=s3IAhw7Qb0U&feature=related

http://www.youtube.com/watch?v=GMq2fTmIz5Q&feature=related

http://www.youtube.com/watch?v=pRN70_T2Nks&feature=related

http://www.youtube.com/watch?v=pkVlsuUyzfk&NR=1

Saturday, August 29, 2009

زندگى محمود بشعر

لطفا اين مقاله را بخوانيد حتى اگر مخالف آن هستيد please, please








ریشه یابی ریشه های اطلاعاتی کودتای خامنه ای به نحوه تشکیل ارگانهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی باز می گردد. ابتدای انقلاب برای تشکیل اطلاعات ناچار بودند از افرادی استفاده کنند که با این کار آشنایی داشتند، همانطور که برای آموزش سلاح ناچار به استفاده از ارتشی ها بودند، برای سامان دادن اطلاعات هم مجبور شدند سراغ نیروهای اطلاعاتی رژیم قبلی بروند. در همین حال تلاش سختی بین شرق و غرب برای در دست گرفتن سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی در کار بود و علیرغم دعواهای سیاسی که در لایه های ظاهری و تبلیغاتی روابط بین المللی دیده می شد در مورد رخنه در سیستم اطلاعاتی و در دست گرفتن آن، رقابت شدیدی بین کا گ ب و اینتلیجنت سرویس در جریان بود. انگلیس حاضر بود در زمینه اطلاعات همه نوع کمکی به جمهوری اسلامی بنماید تا بخیال خود جلوی نفوذ روسها و تاثیرگزاری آنها بر مسئولین کشور را بگیرد و در مقابل نیز روسها با بهره برداری از احساسات ضدغربی بوجود آمده در میان نیروهای انقلابی تلاش می کردند که برای مهار کردن جمهوری اسلامی و سوار شدن بر آن راه میانبر رفته و با در اختیار گرفتن نهادهای اطلاعاتی، کنترل مقامات سیاسی را در دست بگیرند.
برای کشورهایی نظیر انگلیس و روسیه که دارای سازمانهای اطلاعاتی قوی و با تجربه و باقدمتی هستند روشن است که در اختیار داشتن ارگان اطلاعات یک کشور ارزانترین راه تسلط بر آن کشور است. سیاستمداران قدرت واقعی چندانی ندارند و دائماً هم تغییر می کنند ولی نهادهای اطلاعاتی قدرت واقعی و پشت پرده را در دست داشته و وابسته به افراد هم نیستند و سیستم آن همیشه ثابت و نیرومند است.
انگلیس در این راه خیلی مایه گذاشت و تیمسار ارتشبد فردوست که از اعضای رده بالای سرویس اطلاعاتی انگلیس بود را به جمهوری اسلامی هدیه داد. وی دوست دوران کودکی محمدرضاشاه و همدرس او در ایران و سوئیس بود و همیشه بالاترین پستهای امنیتی را در حکومت پهلوی داشت و نزدیکترین ندیم شاه محسوب می شد، بسیاری او را مغز شاه می نامیدند. فردوست ریاست دفتر اطلاعات ویژه شاه و همزمان معاونت ساواك و ریاست دفتر بازرسی شاه را نیز بر عهده داشته است. وی همچنین به عنوان ناظر بر عملیات دولت عمل می‌كرد. فردوست فردی بسیار ثروتمند بود.
فردوست توسط انگلیسی ها به سرویس اطلاعاتی آن کشور جذب و طی سال های 1338 تا 1342 به انگلیس رفته و توسط اینتلیجنس سرویس در انگلستان دوره های آموزشی ویژه ای دیده كه عبارت بودند از : (کتاب خاطرات فردوست)
1 – آموزش سازماندهی «دفتر ویژه»
2 ـ آموزش تلخیص و ارزیابی خبر
3 ـ آموزش حفاظت
4 ـ آموزش تحقیق
5 ـ گزارش نویسی
6 ـ آموزش شبكه های‌ پنهانی
7 ـ آموزش استخدام و عضویابی
8 ـ آموزش اطلاعات و ضد اطلاعات
9 ـ آموزش ضد براندازی
10 ـ آموزش جنگ روانی

پس از خروج شاه از ایران در 26 دی 57 برای همه کشورهای غربی مسجل شده بود که رژیم سقوط خواهد کرد و آنها بسرعت در حال آماده کردن خود برای تعامل با حکومت جدید بودند، اولین تماسها با سران انقلاب از سوی آمریکا و انگلیس برقرار و در جلسه ای با حضور ژنرال هایزر آمریکایی و ارتشبد فردوست بنمایندگی از انگلیس و نیز 3 تن از اعضای عالیرتبه شورای انقلاب، اولین گفتگوهای رودرو شکل گرفت.
نخستین پیشنهاد صریح طرف مقابل به سران شورای انقلاب آمادگی آنها برای مساعدت در تشکیل یک نهاد اطلاعاتی قوی بود که بتواند پس از سقوط شاه جلوی سرویس قدرتمند کا گ ب بایستد و مانع از نفوذ روسها شود. ارتشبد فردوست که تمام دوره های اطلاعاتی را دیده و سالهای زیادی تجربه کار عملی داشت و از طرفی مورد اعتماد سرویس انگلیس بود و می توانست در مواقع ضروری از کمک آنها بهره ببرد برای این همکاری پیشنهاد شد.
ارتشبد فردوست ماموریت یافت در ایران باقی مانده و با کمک به حکومت نوپا مانع از نفوذ کمونیسم و روسها در ایران شود. و به این ترتیب ارتشبد حسین فردوست، پدر تشکیلات اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران شد.
این هدیه سخاوتمندانه دولت انگلیس یک نعمت ارزشمند برای حکومت بود که نهایت استفاده را از آن برد. تا چند سال حضور فردوست در راس سیستم اطلاعاتی ایران مخفی نگاه داشته شد و پس از آن روسها برای انتقام گیری از جریان میتروخین (Mitrokhin) اقدام به افشای موضوع فردوست کردند. ماجرا از این قرار بود که بموازات تلاش غرب برای بدست گرفتن سیستم اطلاعاتی ایران، روسها نیز از طریق سفیر تام الاختیار خود در ایران یعنی وینوگرادوف در ملاقاتهای هفتگی که وی برای مدتی با آیت الله خمینی داشت توانست رهبر انقلاب را متقاعد کند از کمکهای اطلاعاتی بدون توقع شوروی استفاده نماید و به این منظور یکی از افسران عالیرتبه کا گ ب بنام میتروخین که مسئول بخش خاورمیانه سازمان اطلاعاتی شوروی بود برای ارائه این خدمات تعیین شد و این شخص برای از میدان به در کردن فردوست و حامی وی یعنی انگلیس با گشاده دستی اطلاعاتی را به ارگانهای اطلاعاتی ایران ارائه می داد. در مقابل توقع شوروی این بود که در مقابل اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ، ایران واکنشی انجام ندهد که حکومت نیز این خواسته را اجابت نمود.
میتروخین در سال 1992 به انگلیس پناهنده شد و مشخص گردید که یک جاسوس نفوذی انگلیس در کا گ ب بوده و یکی از دلایل عدم موفقیت شوروی در بدست گرفتن کامل سیستم اطلاعاتی ایران نفوذی بودن وی بوده، شوروی در مقابل نقش فردوست را افشاء کرد و حکومت ناچار به علنی کردن حضور فردوست شد. این تحولات منجر به قطع موقت ارتباط روسها با سیستم اطلاعاتی ایران و افتادن کامل آن بدست انگلیس بود.
بعد از روی کار آمدن خامنه ای ناگهان سیاست «نگاه به شرق» که تئوریسین آن محمدجواد لاریجانی بود در اولویت قرار گرفت و روابط بسیار نزدیکی با شوروی آغاز شد. خریدهای سنگین نظامی از شوروی و حضور مستشاران روس در ایران و حضور همزمان نیروهای سپاه در شوروی بیش از پیش سبب نزدیکی سپاه با روسها شد. وزارت اطلاعات که معمار آن فردوست بود از این چرخش ناراحت بود و نسبت به خامنه ای دید خوبی نداشت. وزارت اطلاعات با هدایت سعید امامی که فردی مشکوک بود و در یکی از سفرهای فلاحیان وزیر اطلاعات به آمریکا با وی آشنا و سپس برای همکاری با وزارت اطلاعات به ایران دعوت شده بود کودتایی ظریف را بر علیه خامنه ای ترتیب داد. حذف فیزیکی مخالفین و دگراندیشان ایرانی که زیر نظر مستقیم رهبر و با دستور وی سالها در حال انجام بود ناگهان به بیرون درز کرد و خاتمی گزارشی را دریافت نمود که نشان می داد این قتلها توسط وزارت اطلاعات و با دستور رهبر انجام شده است، خاتمی بجای انتشار عمومی گزارش و مطلع کردن ملت، نزد خامنه ای رفت و گزارش را به او داد. خامنه ای در مقابل، ضمن تکذیب نقش خود باند سعید امامی را عامل اسرائیل خوانده و دستور برخورد با آنها را داد. شدیدترین و بی رحمانه ترین شکنجه هایی که تا آنروز حتی نسبت به خطرناکترین مخالفین حکومت انجام نشده بود نسبت به این افراد اعمال و حتی همسر سعید امامی را با شکنجه هایی وحشتناک وادار کردند اعتراف کند با افراد متعددی ارتباط جنسی داشته است، سعید امامی هم بقتل رسید ولی اعترافهایی از او منتشر شد که نشان می داد وی سفرهای متعددی به اسرائیل داشته و برای موساد کار می کرده است. فیلم شکنجه های این افراد برای هشدار به پرسنل وزارت اطلاعات برای آنها نمایش داده شد و به بیرون هم درز پیدا کرد و همگان در اینترنت فیلم شکنجه های فاطمه دری همسر سعید امامی را دیدند. وزارت اطلاعات کاملاً از چشم رهبر افتاد و وی با فراخواندن برخی از تصفیه شده های وزارت تشکیلات اطلاعات موازی را زیر نظر حجازی راه انداخت. با افول وزارت اطلاعات نقش اطلاعات رهبری و اطلاعات سپاه بسیار پررنگ شد و بهمین ترتیب نزدیکی به روسها هم شدت گرفت. نقطه سقوط رهبر هم از همینجا آغاز شد.
وزارت اطلاعات همواره نقش متعادل کننده ای در رفتار رهبر داشت ولی با حذف آنها دور بدست سپاه افتاد که بیشتر نظامی-امنیتی فکر می کرد تا مثل وزارت اطلاعات سیاسی-امنیتی. اولین نوزاد تفکر نظامی-امنیتی سپاه طرح روی کار آوردن یکی از عناصر سپاه یعنی احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور بود، بیرون آمدن وی از صندوق رای را سپاه تضمین می کرد. در حالیکه اگر هدایت جریانات بدست وزارت اطلاعات بود هرگز اجازه نمی داد فردی نظیر احمدی نژاد که نه تعادل روانی داشت و نه شخصیت فردی، چنین جایگاهی را در جمهوری اسلامی بدست بگیرد. این باند جدید 4 سال وقت می خواست تا با هدایت روسها طرح یک کودتای تمام عیار را آماده نماید. در همین 4 سال نیز نتایج این تفکر نظامی-امنیتی در قالب تند شدن شعارهای حکومت و تهدید به بریدن زبان و گردن زدن مخالفین و همچنین رویارویی با کشورهای غربی و گسترش و سرعت بخشیدن به یک امپراطوری نظامی با اولویت دادن به طرحهای موشکی و هسته ای و واگذاری همه پروژه های بزرگ اقتصادی به سپاه و ورود همه جانبه سپاه به عرصه امنیتی خود را نشان داد.
اوج این جریان در سفر پوتین در سال 1386 به تهران و ملاقات طولانی خصوصی وی با رهبر بود که قول و قرارهای استراتژیکی رد و بدل شد. روسها در مقابل تامین خواسته های رهبر امتیازات بسیار مهمی از جمله مالکیت دریای خزر را گرفته و همچنین خواستار ابقای احمدی نژاد برای دوره بعدی شدند. بطرز بی سابقه ای نیروهای سپاه (150 نفر) وارد مجلس و دولت و خبرگزاریها و صدا و سیما شده و بیشتر پستهای اجرایی نظیر استاندار و فرماندار بین مابقی افراد سپاهی که وزیر و نماینده مجلس نشده بودند تقسیم شد و تعدادی نیز بعنوان سفیر عازم کشورهای خارجی شدند.
در قرن بیستم جهان شاهد پدیده ‌ای است که کمتر در گذشته سابقه داشته است و آن نظامیانی هستند که امور دیوانی را هم فرا‌گرفته ‌اند و به همراه پاره ‌ای از نیروهای غیرنظامی دولتی را تشکیل داده‌اند که به آن «نظام‌های اقتدارگرای دیوانسالار» (Bureaucratic Authoritarian Regime) می‌گویند. اینان در بسیاری از کشورهای آمریکای جنوبی چون آرژانتین، شیلی، اروگوئه، برزیل و همچنین در کره جنوبی و یونان حکومت را به دست گرفتند.
سپاه که زمانی نیروی مسلحی بود که در راه پاسداری این مرز و بوم می‌جنگید کم کم محدوده عمل آن از کار سپاهیگری به کشورداری گسترش یافته و یک واحد بزرگ اقتصادی شده است که بیشترین و بزرگترین قراردادهای ساختمانی را در دست دارد. مجتمع خاتم ‌الانبیا بزرگترین شرکت ساختمانی ایران است که در کشورهای همسایه همپیمان‌های بزرگ ساختمانی دارد. سپاه بنادر و گمرکات متعددی در اختیار دارد که هر کالایی را می‌ خواهد بدون نظارت دولت و بدون پرداختن عوارض گمرکی وارد می‌کند و از آنجا که سپاه فعالیت‌ های اقتصادی و تجاری وسیعی دارد لذا بخش گسترده‌ ای از واردات مملکت از کنترل دولت خارج است و بدین طریق به هر صنعتی روی بیاورد هیچ رقیبی تاب مقابله با آن، حتی از نظر اقتصادی و هزینه تمام شده، را ندارد. دو سال پیش شرکت‌های مربوط به سپاه در دوبی ۱۲ میلیارد دلار درآمد داشتند.
بدین سان سپاه دولتی در درون دولت با درآمد مستقل خود ایجاد کرده و سخت هم از این منابع مالی خود حراست می‌کند. سپاه هم حزب سیاسی دارد و هم با بودجه و پایگاهی که دارد نمایندگان مورد نظر خود را به مجلس می‌فرستد، نمایندگانی که گاه برای مردم کاملا ناشناخته هستند. عموم مساجد و هیات‌های عزاداری و تکیه‌ ها و منابر نیز از طریق بسیج در دست سپاه است و هر روحانی هر جا که باشد از ترس بسیج مجبور است در خطی که سپاه می‌ خواهد عمل کند والا بساط او را با سر و صدا و جوسازی برمی‌ چینند. سپاه دیگر یک نیروی نظامی سنتی به عنوان بازوی نظامی در اختیار رهبریت حکومت نیست بلکه نهادی است که از طریق اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در همه ارکان حکومت و همه واحدهای اجتماعی ریشه عمیق دوانیده است و این پدیده در هر جای دنیا که باشد به دنبال تسخیر همه قدرت می‌رود. در ایران نیز این خیزش برای تسخیر قدرت از دوران انتخاب اول احمدی ‌نژاد خود را کم کم نشان داد اما زیاد مورد توجه قرار نگرفت زیرا اینگونه حکومت در تاریخ ما سابقه نداشت و در منطقه خاورمیانه نیز تنها ارتش پاکستان تا حدودی این خصوصیت را دارد ولی نمونه کامل ‌تر آن دولت اسراییل است. سپاه همه قدرت را می‌خواهد و دیگر حاضر نیست امور دیوانی را به دیگران واگذارد بلکه تمام دولت را می‌خواهد هر چند لازمه این تصرف قدرت، پذیرش رهبریت خامنه‌ ای به عنوان ولی مطلقه فقیه باشد. مهمتر اینکه این نیرو به دلیل قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی خود، عزم خود را کاملا جزم کرده که قدرت را تصاحب کند و برای دستیابی به این هدف از هیچ عملی فروگذار نخواهد بود. دروغ و تقلب، سرکوب، پخش پول، استفاده از خرافی‌ ترین باورهای مردم و خلاصه هر چه که برای گرفتن قدرت لازم باشد، و چون ذهن نظامی دارد هیچ مصالحه و تقسیم قدرتی را نمی‌پذیرد که از نظر آنان در صحنه نبرد اگر به دشمن فرصت بدهی او تو را خواهد کشت.
در چنین شرایطی نیروهای مخالف این جریان که مایل نیستند سقوط کشور در دستان نظامیان و پدید آمدن یک دیکتاتوری بی نظیر در تاریخ ایران را ببینند در انتخابات اخیر قد علم کردند تا بلکه بتوانند تغییری در مسیر ایجاد کنند. وجه مشترک همه این نیروها آن است که یا ولایت فقیه را نمی‌خواهند و یا قدرت مطلقه آن را قبول ندارند و می‌خواهند آن را زیر نظارت قانون درآورند. خامنه‌ ای با محاسبات سیاسی و دلبستگی به قدرت کامل و بی‌چون و چرا، چند سالی بود تصمیم خود را گرفته بود و این را در حمایت‌های مستقیمش از احمدی‌نژاد از یکی دو سال پیش آشکار کرده بود... وی با گرم کردن تنور انتخابات نظام را تثبیت می‌کرد و امیدوار بود که این بار هم مثل بار قبل با ترفند سیاسی و تقلب در آرا، بی آن که سر و صدایی بلند شود، احمدی ‌نژاد برنده شود و جناح رقیب مثل بار پیش با چند گلایه راهی خانه شود. اما سیر وقایع چنان شد که او ناگزیر شد رسما جانب سپاه را که ضامن قدرت مطلقه او بود گرفته و کمر به نابودی جناحی که با قدرت او سازگاری نداشت ببندد. اکنون جامعه گویی از خواب غفلت بیدار شده است و چهره حقیقی نظامیان حاکم با رهبریت خامنه‌ ای را به روشنی می‌بیند. روحانیت متوجه شده است که تا بالاترین لایه‌ های آن دولتی شده و بیشتر سنت هزار ساله استقلال و مردمی بودن آن در پای قدرت حکومت ولایت مطلقه فقیه خرج شده است و این آخرین سنگر او پیش از نابودی کامل و حل خفت‌بار در دستگاه حکومتی است. بخش‌های عرفی و حتی اصلاح‌ طلبان حکومتی نیز متوجه شده‌اند که امیدی که آنان به اصلاح از درون داشته‌اند بیشتر بر امیدواری و حسن نیت بنا شده بود تا واقعیت قدرت و حریف بر سر آن است که در اولین فرصت همه آنان را از بیخ و بن براندازد و حکومت اسلامی را جایگزین مردمسالاری دینی کند. همه نیروهای سیاسی مقابل ولایت فقیه و بخش اعظم جامعه که با آنها همراهی دارند حالا با دیدن چهره واقعی حکومتی که از چند سال قبل زمینه ایجاد آن فراهم شده بود بر عزم خود جزم شده‌اند که در مقابل آن بایستند، هر چند این ایستادگی مثل هر مبارزه مردمی و غیرنظامی، بالا و پایین‌ها و اوج و فرودهای خود را داشته باشد. از سوی دیگر شواهد تاریخی و احکام عقلی به ما می‌گوید که با گذر زمان در صف نیروهای اقتدارگرا که به سرکوب ملتشان می‌پردازند شکاف‌ ها ایجاد می‌شود و ریزش‌ ها شروع می‌شود، به ویژه در زمانه ارتباطات که دیگر حکومت‌ ها نمی‌توانند حقایق را از مردم خود برای مدت طولانی مخفی نگه دارند. عقب ‌ماندگان از تاریخ و خرافه ‌پرستان زورگو می‌ توانند قدرت را به دست گیرند اما توان نگهداری آنرا ندارند و محکوم به شکست خواهند بود.
واقعیتهایی که تنها بخش اندکی از آن اینروزها به بیرون درز کرده و کروبی از سفید شدن روی دیکتاتورها بدلیل تجاوز وحشیانه به دختران و پسران می گوید و محسن رضایی در مقابل گزارش مشابهی که توسط عده ای رزمنده تهیه شده، که آن نیز به تجاوز رایج در زندانها بعنوان یک روش شکنجه که با دستور مستقیم رهبر انجام می شود می پردازد، می گوید که باید عزای عمومی اعلام شود.
حکومت ایران سالها است که دیگر یک حکومت ایدئولوژیک نیست، بلکه یک امپراتوری مالی گسترده ای است که بدون توجه به هر گونه اخلاقیات راه خود در گسترش قدرت و ثروتش را می رود، برای چنین حکومتی استفاده از تجاوز به زندانیان بعنوان یک شکنجه امری بسیار عادی و معمولی است... سرکوبهای وحشیانه نیروهای حکومت در خیابانها و در مقابل دوربینهای ثبت کننده که حتی شامل زنان و دختران نیز شد، تا کنون فقط از رژیم اسرائیل دیده شده بود آنهم نه در این مقیاس و شدت.
مردم بدرستی احساس خطر کرده اند، اگر به این حکومت فرصت بدهند سرنوشت سیاه و تیره ای در انتظار آنها خواهد بود که تجاوز فقط در پس دیوارهای زندانها باقی نخواهد ماند و ملت باسارت یک حکومت وحشی در خواهد آمد که آنچه یک ارتش اشغالگر بیگانه با آنها نمی کند بر سرشان خواهد آورد.
ایستادن جلوی این فاجعه مرگ با عزت است و تحمل آن مرگ با ننگ و ذلت